یه گوشه دراز کشیده. دلم می خواد باهاش حرف بزنم اما می دونم حوصله منو نداره. حدس زدن این که داره به چی فکر می کنه کار زیاد سختی نیست. آهنگ گل گلدون و اولین بار از دهن اون شنیدم. میرم ضبط و روشن می کنم. لبخند تو چهرش می یاد. آروم آروم داره زمزمه می کنه. حوصله هیچ کاری رو ندارم. کتاب 504 رو بر می دارم . چند تا ورق که می زنم دو تا کاغذ وسط کتاب پیدا می کنم. کم پیش می یاد کاغذ هایی که می نویسم و دوباره بخونمشون. نه اصلا پیش نمی یاد. چون یا میندازمشون دور یا دست صاحبشون می رسونم. اما این دو تا از دستم در رفتند. یکیشو می خونم. با خوندنش حس خوبی بهم دست میده . شاید یه روز یه تیکه ازش اینجا نوشتم. اون یکی چند جمله از سیمین بهبهانی بود
مهم نیست در کجا ایستاده ایم
مهم نیست که چند بار ایستاده ایم
مهم این است که بس نکرده ایم
مهم این است که باز خواهیم ایستاد
و زندگی ایستادن است با همه افتادنها
مگر آن دم که دوباره برخواستن را یار نباشد
8 Comments:
منم چند وقتی است همین کتاب رو در آوردم بخونم اما کو وقت .. بعدشم منم از این کاغذها زیاد دارم اما هنوز پیش خودمه . امروز بعد نوشته تو رفتم مرتبشون کردم و تصمیم گرفتم بدم به صاحبشون .
roozegareh gharibist nazanin eshgh ra dar pastoieh khaneh nahan baiad kard
این جمله ها چه قدر قشنگ بودند. دلم می خواهد هزار بار بخوانمشان. ممنون که نوشتی.
مشکل اینجاست که ما همیشه فکر می کنیم افتادن ما از اون افتادناست که دیگر ایستادن را یار نیست.
از چیزی که برام نوشتی زیاد خوشم نیومد. ولی تو این چند روزه خودم هم به حرف تو رسیدم. ممنون.
قوزک پام زمخمیه. یارای ایستادن نیست. اما با غوزک پای شکسته همچنان ایستاده ام با درد ...
dir dir up mikoni?
سلام..بابت دیر به روز شدن شرمنده... یک دانشجوی تنبل که همه ی درسها رو تو فورجه و شب امتحان میخونه اوضاش از این بهتر نیت... که کسالت و بیماری هم میشود مزید بر علت.. آپ کردم خبرت میکنم. ممنونم که سر میزنی.
مهم نيست...
Post a Comment
<< Home