Wednesday, January 25, 2006

وقتی داره بارون می باره، دستت رو زیر بارون بگیر. به تعداد قطره های بارونی که دستت رو خیس می کنه تو منو دوست داری و اون اندازه که از دست تو فرار می کنه، من تو رو .

22 Comments:

Anonymous Anonymous said...

دوباره دل هوای با تو بودن کرده
نگو این دل دوری عشق تو باور کرده
دل من خسته ازاین دست به دعاها بردن
همه آرزوهام با رفتن تو مردن
حالا من یه آرزو دارم تو سینه
که دوباره چشم من تو رو ببینه
واسه پیدا کردنت تن به دل صحرا میدم
آخه تو رنگ چشات هیبت دنیا رو دیدم
توی هفت تا آسمون تو تک ستاره منی
به خدا ناز دو چشمات و به دنیا نمی دم

25 January, 2006 20:30  
Anonymous Anonymous said...

khodeto tahvil geerefti!!!

25 January, 2006 21:16  
Anonymous Anonymous said...

جمله قشنگی ه تو دفترم دارمش.از حسن انتخابت ممنونم

25 January, 2006 23:10  
Anonymous Anonymous said...

به نظر من ...خوبه آدم عشقشو تو قفس کنه دست و
پاشم ببنده و... چون خیلی دوسش داره یه سیلی جانانه هم تو گوشش بزنه... شاید هم...نه!!! بهتره باشه آدم به اندازه همون قطرات بارونی که کف دست پر میشه دوستش داشته باشه ...چطوره به نظرت؟ و چون تولدش نزدیک شد ... طوفانی به پا کنه که از فرط شادمانی قفس رو هم به باد بده... ه

26 January, 2006 01:14  
Anonymous Anonymous said...

دست مريزاد. قبل از اينکه به جمله

آخر برسم فکر کردم چيزه ديگه ای می خوای بگی

26 January, 2006 01:54  
Anonymous Anonymous said...

منم میخوام یاد بگیرم... مثل شما بتونم وبلاگ آدمهای ناشی مثل خودمو حک کنم... حالا کامنت های شما هم یکی پس از دیگری ... تا اومدم منتشرشون کنم غیب شدن...یعنی آش با جاش ...حالا...!!! ظاهراقبل از بلاگ اسپات باید اول ازشمااجازه میگرفتم ...بعد...!!!ولی جان گربه ی دم نماز خونه دمه پارک دم خونتون یه کمی انصاف هم خوب چیزیه ...

26 January, 2006 02:22  
Anonymous Anonymous said...

چه قشنگ. این جمله از کیه؟

26 January, 2006 11:04  
Anonymous Anonymous said...

چه قشنگ!

26 January, 2006 17:28  
Anonymous Anonymous said...

چه قشنگ!

26 January, 2006 17:28  
Anonymous Anonymous said...

خب اینم یه جور رومانتیکه

26 January, 2006 20:47  
Anonymous Anonymous said...

pishiye ghorghoroo, man na herfeyiyam, na hack kardan baladam. hicham az in kar khosham nemiyad, omidvaram bloget zoodtar mesle roozhaye avvalesh beshe.

26 January, 2006 22:57  
Anonymous Anonymous said...

تعبير بسيار شاعرانه‌يي بود اما به نظرم كمي بي انصافي كه همه‌ي اون قطره‌هايي رو كه از دستش فرار مي‌كنن سهم خودت بدوني

27 January, 2006 01:49  
Anonymous Anonymous said...

جات خالی بود امروز من با آتیس همه قطره ها رو چیدیم

27 January, 2006 02:40  
Anonymous Anonymous said...

cheghadr in chand ruz baroon umad :)

27 January, 2006 13:50  
Anonymous Anonymous said...

باران هم نيامد حوالي ما امروز ... هي!

27 January, 2006 15:41  
Anonymous Anonymous said...

az koja midooni oon cheghad toro doos dare?

27 January, 2006 15:43  
Anonymous Anonymous said...

پس تو کمتر اونو دوست داری!!! راستی اون کی هست حالا!!؟

27 January, 2006 22:22  
Anonymous Anonymous said...

همه چيز اين زندگی مرا به ياد او می اندازد ...
وقتی راه می روم ... وقتی نگاه می کنم ... وقتی حرف می زنم ... وقتی ...
هميشه و هميشه به او فکر می کنم

چرا چشمانش از جلوی ديدگانم کنار نمی روند؟
چرا نگاهش حتی لحظه ای مرا به خود وانمی گذارد ؟~

27 January, 2006 22:40  
Anonymous Anonymous said...

...

28 January, 2006 01:48  
Anonymous Anonymous said...

salam aghaye alireza ..... mer30 ke behem sar zadi ...... ma hame daraye ye roohiye ba nazarate moshtarak nistim .... baz ham mamnoon

28 January, 2006 15:13  
Anonymous Anonymous said...

khoondamesh!
2-3 sal pish!

28 January, 2006 16:16  
Anonymous Anonymous said...

بینهایت زیبا بود...

28 January, 2006 19:33  

Post a Comment

<< Home