میشه دروغ گفت و یه دلی بدست آورد، میشه دروغ گفت و دلی رو شکست. میشه دروغ گفت و یه زندانی رو آزاد کرد، میشه دروغ گفت و یکی رو انداخت زندان. تازه میشه دروغ گفت و آخرشم زد زیرش، بعدشم گفت : اشتباهی فهمیدی. از خودم و دروغهام و از تو و دروغهات بدم می یاد
سرگرمی تو شده بازی با اون دل غمگین و خستم یادت نمی یاد اون همه قول و قرارهایی که با تو بستم با این همه ظلم تو ببین باز چه جوری پای این همه قول و قرار من نشستم نشکن دلمو به خدا آهم میگیره دا منتو عاقبت یه روز
کامنت ها رو نخوندم. نمی دونم اینی که مینویسم تکراری هست یانه....اما این خط نوشته ت منو یاد این انداخت که: سهم من آسمانیست که انداختن پرده ای آنرا از من می گیرد...
14 Comments:
میشه دروغ گفت و یه دلی بدست آورد، میشه دروغ گفت و دلی رو شکست. میشه دروغ گفت و یه زندانی رو آزاد کرد، میشه دروغ گفت و یکی رو انداخت زندان. تازه میشه دروغ گفت و آخرشم زد زیرش، بعدشم گفت : اشتباهی فهمیدی. از خودم و دروغهام و از تو و دروغهات بدم می یاد
دست های ناپاک همیشه همه کار میکنند حتی ناراحتی هایمان رو هم خراب تر میکنند!
شاید اگر عمیق تر بنگری بیابی اش...
...
تنها به اميد ميتوان اميدوار بود گرچه توهمي بيش نيست به هر حال اميدوار باش كه پيدا كني شادي را
pooof..khob ino ke rast migi...ama zarvanam bad nemige!
سرگرمی تو شده بازی با اون دل غمگین و خستم
یادت نمی یاد اون همه قول و قرارهایی که با تو بستم
با این همه ظلم تو ببین باز چه جوری پای این همه قول و قرار من نشستم
نشکن دلمو
به خدا آهم میگیره دا منتو عاقبت یه روز
سانچو جان کی میتونه به تو دروغ بگه هان؟
تو که میتونی پوستشو درجا بکنی مگه نه؟
مگه از تو نمیترسه؟
من كه نفهميدم از كدوم لحاظ مشكوك بودم
اون يكي هم تعطيله مثل اينيكي
وقت ميخواهد
فكر ميخواد
از همه مهمتر دل خوش
کامنت ها رو نخوندم. نمی دونم اینی که مینویسم تکراری هست یانه....اما این خط نوشته ت منو یاد این انداخت که:
سهم من
آسمانیست که انداختن پرده ای آنرا از من می گیرد...
با ايان حساب هيچ ...
سانچو جان، غصه نخور. فدای سرت
nemidonam ...
اوا ببخشین...آویختن رو نوشته م انداختن! چه قدر خندیدم به این اشتباه خودم
Post a Comment
<< Home