یکی باید بمیره تا یکی زنده بمونه
یکی باید گریه کنه تا یکی بخنده
و یکی باید ببازه تا یکی ببره
آخه خدا! انصافت کجا رفته؟ این یه تعادل منصفانه است؟
یکی باید بمیره تا یکی زنده بمونه
یکی باید گریه کنه تا یکی بخنده
و یکی باید ببازه تا یکی ببره
آخه خدا! انصافت کجا رفته؟ این یه تعادل منصفانه است؟
ترس وجودم را فرا گرفته
و
وحشتی که از تنم جدا نمی شود
در کنارش قدم می زنم
اما هنوز گامهایم استوار نیست
مدام سرزنشش می کنم
خشم او، سکوت او، دلنگرانیهایش، یأس و نوامیدیهایش
به مانند تیری زهرآگین به قلبم می نشیند
اما خنده هایش پادزهری برای قلب سمی من نیست
و این یک معادله چند مجهولی است
که برای حل یک معادله کم دارد
معادله آخر که جواب همه انتظارها، دردها و شادیهاست
باید به دستان او اضافه شود
و هیچ اجباری نیست که معادله حل شود
مگر تمامی معادلات روی کره زمین حل شده اند؟
آذر 84
لعنت به تو زندگی