Saturday, June 24, 2006

توی این 2.5 سال، خیلی چیزها از من گرفتی

اما چیزهایی که من از تو گرفتم ارزشش بیشتر بود

وقتی خواستم واسه آخرین بار ترکت کنم، تحمل اشکهای جیم برام سخت بود. همیشه می گفت: علیرضا! کاش هیچوقت خاطره وجود نداشت.

 روزگاری داشتیما! همین اتاق بود که شارلوت تا صبح مجبورت می کرد سپیده رو ببینی، بعد بخوابی. همین اتاق بود که دلت می خواست یه چیزی دستت باشه تا یه بوی آشنا آرومت کنه و همینجا بود که هیچوقت موبایل آنتن نمی داد و مجبور بودی کنار پنجره بشینی و غروب و تماشا کنی.

 

16 Comments:

Anonymous Anonymous said...

این پاراگراف آخرت چقدر قشنگ بود. بخصوص ان تکه تماشای غروب های اجباری

25 June, 2006 12:31  
Anonymous Anonymous said...

سلام علیرضا جان. قشنگ نوشتی و دلگیر. از اینجور خاطرات فراریم، اما خوب گاهی اجباریه.راستی این اتاق عجب بهم ریخته است! خونه مجردیه! :)) این نیز بگذرد

25 June, 2006 13:17  
Anonymous Anonymous said...

علی رضا من خیلی به اون جمله زرد رنگ فکر کردم خیلی !!! ولی من فک می کنم اون چیزهایی رو که صنعتی ازم گرفت ارزشش رو نداشت به اون چیزی که بهم داد!!!!!! راستی نشد قبل سربازی جم شیم تا بعد

25 June, 2006 19:40  
Blogger Maryam said...

تبریک می گم که فارغ التخصیل شدی
البته من حدس می زنم
در مورد بچه ها هم اره من کلا حوصله بچه نغ نغو و لوس رو ندارم

26 June, 2006 09:49  
Anonymous Anonymous said...

hasoodi be chi? ya be ki?
shenidam raftani shodi!!!
be salamati!

26 June, 2006 15:41  
Anonymous Anonymous said...

mobarakeee dige rahat shoodiii

26 June, 2006 18:53  
Anonymous Anonymous said...

migozarado migozarado migozarad...hamin khatereha mimunan...

27 June, 2006 22:09  
Anonymous Anonymous said...

عجب اتاق تمیزی!!!!

28 June, 2006 01:40  
Anonymous Anonymous said...

اول بگویم علی رضا جان که راستش اسمت میان جیم و شارلوت کمی زد توی ذوقم . عجب جای تر و تمیزی داشتید ها . و جیم حرف خوبی میزد ولی خاطره همیشه وجود دارد .همیشه

28 June, 2006 03:22  
Anonymous Anonymous said...

دارم بهخاطره دور فكر ميكنم كه هي ازم دور و دور تر ميشه هي رفيق تو كه بيشتر از من تب نوستالژي داري!

29 June, 2006 16:24  
Anonymous Anonymous said...

vaghti to lamsesh kardi man chi begam dige .....

29 June, 2006 16:59  
Anonymous Anonymous said...

put this for the latter
:
http://no-words.com/blog/songs/402.wma

30 June, 2006 14:50  
Anonymous Anonymous said...

thank u ladybird

02 July, 2006 15:10  
Anonymous Anonymous said...

آره رفیق! خیلی باهات موافقم. گاهی حتی شدیدا افتضاحن... مثل زندگی.
و خب! با اینکه اگه خاطره نباشه زندگی وحشتناک می‌شه، اما گاهی کاش خاطره‌ای وجود نداشت... یا داشت؟
نمی‌دونم این یکی رو.
به هر حال
امیدوارم شاد باشی. یعنی آرزو می‌کنم
:)
(مثلا این یه خاطره‌ی باحال بود که الآن یهو یادم اومد. اون وبلاگت توی پرشین‌بلاگ و کامنت اولی که نوشته بودی و فکر می‌کردم دستت بهم برسه کله‌مو می‌کنی ؛) مخلصم

04 July, 2006 01:06  
Anonymous Anonymous said...

alireza jan khaili ghashang minevisin khatereha khail vaghta adamo azab midan nemidonam in khatereha az koj amian vali khaili ghashangan garche ghamgin va talkhan zibaie haye khodeshono daran khail doost daram bedonam ki to on otagh boodeh va darbareye ki minevisin ..

15 September, 2006 23:43  
Anonymous Anonymous said...

I have been looking for sites like this for a long time. Thank you! » »

24 April, 2007 02:35  

Post a Comment

<< Home